Share
شعر کست
صد و سه - مفتاح شو: مولانا
مولانا
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
رو سینه را چون سینهها هفت آب شو از کینهها
وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو
آن گوشوار شاهدان هم صحبت عارض شده
آن گوش و عارض بایدت دردانه شو دردانه شو
چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو
تو لیلة القبری برو تا لیلة القدری شوی
چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو
اندیشهات جایی رود وآنگه تو را آن جا کشد
ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو
قفلی بود میل و هوا بنهاده بر دلهای ما
مفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شو
بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را
کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو
گوید سلیمان مر تو را بشنو لسان الطیر را
دامی و مرغ از تو رمد رو لانه شو رو لانه شو
گر چهره بنماید صنم پر شو از او چون آینه
ور زلف بگشاید صنم رو شانه شو رو شانه شو
تا کی دوشاخه چون رخی تا کی چو بیذق کم تکی
تا کی چو فرزین کژ روی فرزانه شو فرزانه شو
شکرانه دادی عشق را از تحفهها و مالها
هل مال را خود را بده شکرانه شو شکرانه شو
یک مدتی ارکان بدی یک مدتی حیوان بدی
یک مدتی چون جان شدی جانانه شو جانانه شو
ای ناطقه بر بام و در تا کی روی در خانه پر
نطق زبان را ترک کن بیچانه شو بیچانه شو
لینک های پادکست
پادکست بوطیقا - قسمت بیستم و پنجم
شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا
حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا
تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com
More episodes
View all episodes
106. صد و شش - دامن سمن: خواجوی کرمانی
06:42||Season 22, Ep. 106خواجوی کرمانیسپیده دم که صبا دامنِ سمن بدردز مهرِ روی تو، گل، جَیْبِ پیرَهَن بِدَرداگر ز پستهی تنگِ تو, دم زند غنچهنسیمِ بادِ صبا در دمش دهن بِدَرَدچو در محاوره آید لبِ گُهَربارتعقیق, پیرَهَنِ لعل، بر بدنْ بدردز وصفِ کوی تو گر شَمّهئی نسیم بهاربباغ عرضه دهد، زَهرهی چمن بدرداگر ز مهرِ تو یکذرّه بر سپهر افتدعروسِ قصرِ فلک، سِتْرِ خویشتن بدردمگر ز پرده نیاید نگارِ من بیرون وگرنه پردهی ناموس مرد و زن بدرداگر ز غیرتِ بلبل، صبا خبر یابدشگفت باشد اگر شَقّهی سمن بدردگهی که پرده بَراُفتد ز طلعتِ شیرینزمانه پردهی فرهاد کوهکن بدردبه روزِ حشر چو بوی تو بشنود خواجوز خاک، مست برون افتد و کفن بدرد لینک های پادکستپادکست بوطیقا - قسمت بیستم و پنجمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقاحمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا معرفی پادکست : وقت اسطورهتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com105. صد و پنج - بت عیار: قاسم انوار
04:30||Season 2, Ep. 105قاسم انوارای بتِ عیّار من، نام تو امروز چیست؟ای دل و دلدار من، نام تو امروز چیست؟هر دو جهان نام تو، قصه و پیغام توای مه سیار من، نام تو امروز چیست؟مُلک و مَلَک رام تو، هر دو جهان جام توای سر و سردار من، نام تو امروز چیست؟ای دل و دلدار من، مونس و غم خوار منواقف اسرار من، نام تو امروز چیست؟نام تو فتّاح جان، نام تو گنج روانای شه ابرار من، نام تو امروز چیست؟نام تو دِیْ بُد اَزَل، نام تو فردا اَبَدای بت عیار من، نام تو امروز چیست؟ای دل ما مستِ تو، هستی ما هست توکوری اغیار من، نام تو امروز چیست؟کاشف اسرار من، لامع انوار منابر گهربار من، نام تو امروز چیست؟اول و آخر تویی، باطن و ظاهر توییقاسم انوار من، نام تو امروز چیست؟ لینک های پادکستپادکست بوطیقا - قسمت بیستم و پنجمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقاحمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا معرفی پادکست : روزمرّهتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com104. صد و چهار - روح راح: نزاری قهستانی
06:37||Season 2, Ep. 104نزاری قهستانیراحتِ روح من است، رایحة روحِ راحتا به صباح از مسا، تا به مسا از صباحساقیِ طاووسفر، طوطیِ شکّر شکنمرغِ سَحر را بگو، باز گشاید جِناحخوابِ گران تا به کی؟ خیز! سبکمِی بدهاهلِ دل از مِی کنند، وقتِ سحر، افتتاحاز اَلَمِ حادثات، جز به می البتّه نیست؛هیچ خلاص و فرج هیچ نجات و فلاحهر چه شدی تنگدل، پُر قدحی نوش کنکز نَفَحاتِ قدح، روی دهد ارتیاحگر نه به خاص و به عام، مشتَمِل است، از چه شددر خُمِ امّت حرام؟ بر کف حمزه مباح!معجزة روح خواه، از من اگر عاقلیشعرْ شعاری شدی چند کنی اقتراح؟!نیست از آب حیات بی خبر و بی نصیبحاشا للّسامعین بوی خوشِ مستراحسرزنش مدّعی عین خطا و زَلَلعزم نِزاری به مِی، محضِ صواب و صلاح لینک های پادکستپادکست بوطیقا - قسمت بیستم و پنجمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقاحمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا معرفی پادکست : چایی زنبیلتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com102. صد و دو - فاتح و مفتوح: مولانا
10:10||Season 2, Ep. 102مولانایار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرایار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرانوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح توییسینه مشروح تویی پُر دُرِ اسرار مرانور تویی سور تویی دولت منصور توییمرغ که طور تویی خسته به منقار مراقطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر توییقند تویی زهر تویی بیش میازار مراحجره خورشید تویی خانه ناهید توییروضهٔ امید تویی راه ده ای یار مراروز تویی روزه تویی حاصل دریوزه توییآب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرادانه تویی دام تویی باده تویی جام توییپخته تویی خام تویی خام بمگذار مرااین تن اگر کم تندی راه دلم کم زندیراه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا لینک های پادکستپادکست بوطیقا - قسمت بیستم و چهارمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقاحمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com101. صد و یک – مهندس: حافظ
09:51||Season 2, Ep. 101حافظستارهای بدرخشید و ماهِ مجلس شددل رمیدهی ما را رفیق و مونس شدنگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشتبه غمزه مسئلهآموزِ صد مُدَرِّس شدبه بویِ او دلِ بیمارِ عاشقان چو صبافِدایِ عارضِ نسرین و چَشمِ نرگس شدبه صدرِ مَصْطَبهام مینِشانَد اکنون دوستگدایِ شهر نِگَه کُن که میرِ مجلس شدطَرَبسرایِ محبت کنون شود مَعمورکه طاقِ اَبرویِ یارِ مَنَش مهندس شدلب از تَرَشُّحِ مِی پاک کن برایِ خداکه خاطرم به هزاران گُنَه مُوَسْوِس شدکرشمهی تو شرابی به عاشقان پیمودکه عِلم بیخبر افتاد و عقل بیحس شدز راهِ میکده یاران عِنان بگردانیدچرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شدخیالِ آبِ خَضِر بست و جامِ کَیْخٌسروبه جرعهنوشیِ سلطان ابوالفَوارِس شدچو زرْ عزیزْوجود است نظمِ من، آریقبولِ دولتیان کیمیایِ این مس شد لینک های پادکستپادکست بوطیقا - قسمت بیستم و چهارمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقاحمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com100. صد - رقیبِ بی نمک: سیف فرغانی
07:43||Season 2, Ep. 100سیف فرغانیز دلبرانِ همه شهر، دلپذیر توییمرا ز جمله گُزیر است و ناگزیر توییز دیگران، سخنی بر زبان رود هر وقتولی مدام، چو اندیشه در ضمیر توییپیاده اند نکویان، ز نَطعِ دل بیرونکنون چو شاه درین خانه، جایگیر توییسَمَنبَران، همه، با کثرتی که ایشانراستترا رعیّتِ فرمانبَرَند، امیر توییهمه روایتِ منظومهی حکایاتندترا چه شرح دهم؟ جامع کبیر توییبه نامِ حُسْنِ تو از بهرِ شعر چون زَرِ خُردزدیم سکه، که سلطانِ این سَریر توییبدین جمالِ (چو) خورشید میتوانی گفت:که آفتاب منم، ذرّهی حقیر توییزمین بدور تو چون آسمان شد و دَر وِیمَهِ تمام، بدان رویِ مُستَدیر توییاگر سراج منیرست بَر فلک، بَرِ ماقمر به لَمعهچراغی بُوَد، منیر توییلبت به نکته بسی آب و خَمْر در هم ریختمگر ز جویِ بهشت، انگبین و شیر توییز بعدِ آن همه الفاظِ مدح در حق توکه از معانیِ آن، یک به یک، خبیر توییرقیبِ بی نمکت را سِزَد اگر گویمکه بهرِ کوفتن، ای تُرْشروی، سیر تویی مرا هوای تو دی گفت: سیف فرغانیز قید ما دگران مطلقند اسیر توییبرای وقت جوانان کنون که سعدی رفتسخن بگو که درین خانقاه پیر توییمَلِک مُجیر و مَلَک دَم به دَم ظَهیرَت بادکه زیر چرخِ نخستین، دُوُمْاَثیر تویی لینک های پادکستپادکست بوطیقا - قسمت بیستم و چهارمشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقاحمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا معرفی پادکست : پادکست مجنون مدرنتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com99. نود و نه - شاهدِ خانهکَن: سعدی
06:56||Season 2, Ep. 99سعدیخرابت کند شاهد خانه کنبرو خانه آباد گردان به زننشاید هوس باختن با گلیکه هر بامدادش بود بلبلیچو خود را به هر مجلسی شمع کردتو دیگر چو پروانه گردش مگردزن خوب خوش خوی آراستهچه ماند به نادان نو خاسته؟در او دم چو غنچه دمی از وفاکه از خنده افتد چو گل در قفانه چون کودک پیچ بر پیچ شنگکه چون مقل نتوان شکستن به سنگمبین دلفریبش چو حور بهشتکز آن روی دیگر چو غول است زشتگرش پای بوسی نداردت پاسورش خاک باشی نداند سپاسسر از مغز و دست از درم کن تهیچو خاطر به فرزند مردم نهیمکن بد به فرزند مردم نگاهکه فرزند خویشت برآید تباه لینک های پادکستپادکست بوطیقا - قسمت بیستم و سومشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقاحمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا معرفی پادکست : پادکست فارسی کیومارکتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com98. نود و هشت - پستانِ یار: سعدی
06:28||Season 2, Ep. 98سعدیامشب مگر به وقت نمیخواند این خروسعشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوسپستان یار در خم گیسوی تابدارچون گوی عاج در خم چوگان آبنوسیک شب که دوست فتنه خفتست زینهاربیدار باش تا نرود عمر بر فسوستا نشنوی ز مسجد آدینه بانگ صبحیا از در سرای اتابک غریو کوسلب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بودبرداشتن به گفته بیهوده خروسلینک های پادکستپادکست بوطیقا - قسمت بیستم و سومشبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا | اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقاحمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقاتماس : BoutighaPodcast@Gmail.com