رادیو جاده | داستان و نمایش های صوتی

شبنم، مژده و الهه روزی پر ماجرا و پر استرس را سپری کرده اند که در نهایت آنها را مجبور ساخت که از پلیس تقاضای کمک کنند. دختران که پس از سپری کردن ساعتها اضطراب و دلهره، تازه آرامشی پیدا کرده اند و قصد خوابیدن داشتند، با هشدار الهه مبنی بر حضور فردی در داخل ویلا روبرو میشوند که در ادامه...!!؟

شبنم، مژده و الهه سه همکار جوان، برای گذران تعطیلات انتهای هفته، به ویلایی مجلل و آرام در ساحلی متروکه و دور از دسترس رفته اند و از لحظات خود لذت میبرند، اما بدشانسی های عجیب و دور از انتظار، رفته رفته این حقیقت را آشکار میکند که...!!!؟

توی این سفر اتوبوسی رادیوجاده،«بهاره قاسمی فرد» به همراه «رضا صفوی» به گفتگو با «امیرحسین ساعتی» نشستن و از خاطرات ضبط و تهیه چند اپیزود ابتدایی رادیو جاده پرداختن. در ادامه امیر حسین از فعالیت خوانندگی خودش صحبت میکنه و یکی از آثارش رو با شنوندگان به اشتراک میذاره.

با ظاهر شدن علائم و نشانه های نگران کننده ی بیداری کوه؛ تیم تحقیقاتی، بیش از هر زمان دیگر، تحت فشار و اضطراب است. در این میان، دکتر دادرسان که برای گزارش و هشدار این آشفتگی های ترسناک به دفتر مرکزی موسسه مراجعه کرده، توسط فردی بیگانه...!!!؟ ⚠️ این نمایش حاوی محتوایی نگران کننده و اضطراب آور است که ممکن است برای افراد حساس مناسب نباشد. شخصیت ها و تمامی حوادث جاری در داستان تخیلی و غیرواقعی است و هیچ یک از این اتفاقات در دنیای واقعی روی نخواهد داد.

توضیحات: خبرنگار جوانی در جستجوی پاسخ تغییرات عجیب آب و هوایی، به مرکزی تحقیقاتی مراجعه میکند، اما با مصاحبه با متخصصین این مرکز با حقایق تکان دهنده ای مواجه میشود که...!!!؟ ⚠️ این نمایش حاوی محتوایی نگران کننده و اضطراب آور است که ممکن است برای افراد حساس مناسب نباشد. شخصیت ها و تمامی حوادث جاری در داستان تخیلی و غیرواقعی است و هیچ یک از این اتفاقات در دنیای واقعی روی نخواهد داد.

در این ویژه برنامه، یادداشتی از «مازیار محمدی» خواهیم شنید و پس از آن صدای شما همراهان نازنین و در دنباله، یادداشتی از «مسعود سایه وند» و در انتها داستان طنز «ضربه فنی»

توی این سفر اتوبوسی رادیوجاده، با عطا آشنا میشیم که یه عکاس حرفه ای که توو یه انقلاب بزرگ شخصی، تموم داشته ها و دلبستگیهاش رو رها کرده و دل به جاده زده و سالهاست که فرش زیر پاش، خاک عزیز ایران و سقف بالای سرش، گنبد کبود آسمونه. عطا توو طول تموم این سالها، فقط با اتکا به ذوق بالای هنری و نگاه متفاوتش به دنیا، توسط هنر عکاسی، گذران زندگی کرده و به معنی واقعی کلمه، با یه اراده ی پولادین، یه ماجراجویی جادویی رو رقم زده.

پس از به دست آوردن جعبه ی شوم ناصرالدین شاه توسط احتشام الدوله و هویدا شدن راز نهفته در دل عمارت، به شب بارانی سرقت بازمیگردیم و ورود مرتضی و فرید به درون عمارت احتشام الدوله را با هم دنبال میکنیم.

 برای آشکار کردن راز پنهان عمارت احتشام الدوله، به عهد قاجار و دربار ناصرالدین شاه قاجار بازمیگردیم و علت اسرارآمیز بودن این عمارت را در دل تاریخ جستجو میکنیم. پ. ن: در بخشی از این داستان، سطرهایی کوتاه از کتاب مجموعه مقالات اثر میرزا فتحعلی آخوندزاده، استفاده گردیده است.