Share

داستان شب
2371.خاطرات مونس الدوله (فصل دوم)
•
دوستان شب بخیر
شمارهی دو هزار و سیصد و هفتاد و یکم
۶ شهریور ۴۰۳
داستان: «#خاطرات_مونس_الدوله»
(ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه)
«فصل دوم»
نویسنده:«#مونس_الدوله»
به کوشش و تنظیم: «#سیروس_سعدوندیان»
خوانش: «#خانم_گل»
موسیقی :«#ارسلان_درگاهی #میرزا_حسینغلی #قمرالملوک_وزیری #محمدرضا_شجزیان »
برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :👇🏻
#داستان_شب
@dastaneshab
More episodes
View all episodes
2538.کاخ تنهایی (قسمت دوم)
41:58|دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و هشتم۲۴ تیر ۱۴۰۴داستان: «#کاخ_تنهایی»خاطرات ثریا اسفندیاری همسر دوم محمدرضا شاه پهلوی(قسمت دوم)نویسنده: «#ثریا_اسفندیاری» با همکاری «#لویی_والانتن»برگردان: «#امیرهوشنگ_کاووسی»خوانش: «#خانم_گل»موسیقی:« #ریچل_پاجر (سوناتهای رازآلود) #رابرت_گرگسون_ویلیامز (موسیقی متن سریال the crown) #چارلز_آزناوور»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :👇🏻hamibash.com/dastaneshab#داستان_شب@dastaneshab2537.کوروش کبیر (قسمت دوازدهم)
33:37|دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و هفتم۲۳ تیر ۱۴۰۴داستان: «#کوروش_کبیر»(قسمت دوازدهم)نویسنده: «#هارولد_لمب»خوانش: «#رضا_ریحانی»موسیقی:« #اسکات_باکلی قطعاتی از نوای موسیقی یونانی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :👇🏻hamibash.com/dastaneshab#داستان_شب@dastaneshab2536.ندای کوهستان (قسمت سی و یکم)
23:28|رفقا شب بخیرشمارهی دو هزار و پانصد و سی و ششم۲۱ تیر ۱۴۰۴داستان: «#ندای_کوهستان»(قسمت سی و یکم/ ادامه فصل هشتم)نویسنده: «#خالد_حسینی»مترجم: «#مهدی_غبرائی»خوانش: «#شکیبا_کهندانی»موسیقی :«#کریم_کوشنواز #فاروق_رحمانی #ماشینای #احمد_ظهیر »برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :👇🏻hamibash.com/dastaneshab#داستان_شب@dastaneshab2535.دیدگاه شب (شماره دهم)
55:57|دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و پنجم۲۰ تیر ۱۴۰۴دیدگاهِ شب«#پادکست_شماره_۱۰» نام داستان: «#آقای_کیفری»داستاننویس: «#لنا_موحدی»خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»موسیقی :«#یان_تیرسن #انیو_موریکونه »آقای کیفری آن تصویر را که از پشت پلک نیمهباز آلوده به خونش دیده بود به یاد میآورد. آگاهی داشت که شب است. شب بود و چراغهای زندان روشن. زندانیها او را که در مسیر راهشان بود هل میدادند و او طاقباز روی زمین افتاد. خون از روی پیشانیاش تا روی چشم راستش سریده و چشمش نیمهباز بود. آخرین زندانی؛ سعی میکند به یاد بیاورد مرد بود یا زن؟ چه شکلی بود؟ از بالای سرش رد میشود و میدود. چشمهاش خیره شده بود به چراغهای روشن روی سقف. تصویر چراغهای روشن که به قرمزی میزدند! آقای کیفری چشمهاش را باز میکند. آسمان به قرمزی میزند...برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :👇🏻 hamibash.com/dastaneshab#داستان_شب@dastaneshab2534.درخت انجیر معابد (قسمت هجدهم)
27:00|دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و چهارم ۱۹ تیر ۱۴۰۴داستان: «#درخت_انجیر_معابد»(قسمت هجدهم)نویسنده: «#احمد_محمود»خوانش: «#آناهیتا_دلدار»موسیقی :«#حسین_بهروزی_نیا #احمد_عبادی #محسن_نامجو»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :👇🏻hamibash.com/dastaneshab#داستان_شب@dastaneshab2533.کاخ تنهایی (قسمت اول)
43:43|دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و سوم۱۷ تیر ۱۴۰۴داستان: «#کاخ_تنهایی»خاطرات ثریا اسفندیاری همسر دوم محمدرضا شاه پهلوی(قسمت اول)نویسنده: «#ثریا_اسفندیاری» با همکاری «#لویی_والانتن»برگردان: «#امیرهوشنگ_کاووسی»خوانش: «#خانم_گل»موسیقی:« #ریچل_پاجر (سوناتهای رازآلود) #رابرت_گرگسون_ویلیامز (موسیقی متن سریال the crown) #چارلز_آزناوور»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :👇🏻hamibash.com/dastaneshab#داستان_شب@dastaneshab2532.کوروش کبیر (قسمت یازدهم)
34:48|دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و دوم۱۶ تیر ۱۴۰۴داستان: «#کوروش_کبیر»(قسمت یازدهم)نویسنده: «#هارولد_لمب»خوانش: «#رضا_ریحانی»موسیقی:« #اسکات_باکلی قطعاتی از نوای موسیقی یونانی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :👇🏻hamibash.com/dastaneshab#داستان_شب@dastaneshab2531.ندای کوهستان (قسمت سیاُم)
21:10|دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و یکم۱۴ تیر ۱۴۰۴داستان: «#ندای_کوهستان»(قسمت سیاُم/ ادامه فصل هشتم)نویسنده: «#خالد_حسینی»مترجم: «#مهدی_غبرائی»خوانش: «#شکیبا_کهندانی»موسیقی :«#کریم_کوشنواز #فاروق_رحمانی #ماشینای #احمد_ظهیر »برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :👇🏻hamibash.com/dastaneshab#داستان_شب@dastaneshab2530.دیدگاه شب (شماره نهم)
01:05:36|دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سیاُم۱۳ تیر ۱۴۰۴دیدگاهِ شب«#پادکست_شماره_۹» نام داستان: «#پیله_پروانه»داستاننویس: «#نگار_قربانی»خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»موسیقی :«#پیمان_یزدانیان #رشید_بهبودف #احمد_کایا »صالحه مثل تمام سالهای نبودن خانمجان با شنیدن صدای باز شدن قفلهای در پرید روی پاگرد پلههای مشرف به حیاط و دید که آقاجان چقدر سنگین و آهستهآهسته به حوض نزدیک میشود. بعد از رسم دست و رو شستن آقاجان هر دو راه افتادند سمت ساختمان، ولی چرا آقاجان انقدر توی فکر بود و اصلاً نپرسید که چرا در حیاط قفل بود؟ مگر کسی بیرون نرفته یا کسی نیامده؟ صالحه فهمید که حال و روز آقاجان هم مثل خودش و پروانه روبهراه نیست. خیلی سریع سفرهی شام چیده شد. صالحه طبق دستورپخت خانمجان کتلت درست کرده بود که بویش تمام ساختمان و حیاط را گرفته بود. سر سفره بهانه آورد که پروانه کمی چاییده و میل ندارد و توی اتاقش خوابیده است... برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :👇🏻 hamibash.com/dastaneshab#داستان_شب@dastaneshab