Share

Ravankav | روانکاو
ایرانیهای باهوش | ایران کمهوش
آیا یک جامعه میتواند به قدری هوشمند عمل کند که پیشنهادی وسوسهانگیز مثل «پول رایگان بدون قید و شرط» را رد کند؟
این اپیزود با داستان جنجالی رفراندوم درآمد پایه همگانی (UBI) در سوییس در سال ۲۰۱۶ آغاز میشود؛ جایی که ۸ میلیون سکه طلا، نمادی برای ۸ میلیون شهروند، به نمایش درآمد تا دولت را موظف به پرداخت ۲۵۰۰ فرانک ماهانه به هر فرد کند. اما چرا مردم سوییس، پولی که میتوانست بیدردسر به جیبشان برود را رد کردند؟ پاسخ در یک مفهوم کلیدی نهفته است: هوش جمعی (Collective Intelligence).
این پادکست، با بررسی تجربههای مختلف از سراسر جهان، از جمله:
درسهای سواد رسانهای از سیستم آموزشی فنلاند.
مدیریت بحران و تابآوری حیرتانگیز مردم ژاپن در زلزله و سونامی سال ۲۰۱۱ و ۱۹۹۵.
نقش شفافیت دادهای در بریتانیا.
تحول کره جنوبی از فقر به قله فناوری با مدل خلاقیت جمعی.
و همچنین تجربه مدیریت بحران و یارانهها در ایران.
به صورت جامع ۷ مولفه اساسی که کیفیت و برآیند هوشمندی جمعی یک جامعه را تعیین میکنند، بررسی شده است:
🛠️ مولفههای ۷گانه هوش جمعی (چرا خروجی ۵ تا ۱، بیشتر از عدد ۵ است؟)
ادراک جمعی (Collective Sense-Making): توانایی جامعه برای تمایز قائل شدن بین آنچه به او «گفته شده» و آنچه «واقعاً اتفاق افتاده» و رسیدن به درک مشترک از واقعیت.
هماهنگی جمعی (Collective Coordination): ظرفیت جامعه برای همراستا کردن رفتار میلیونها فرد در جهت هدف مشترک، بدون نیاز به زور اجبار یا کنترل شدید.
حافظه و یادگیری جمعی (Collective Memory & Learning): توان جامعه برای درس گرفتن از اشتباهات گذشته و انجام اصلاحات ساختاری.
سرمایه اخلاقی و اعتماد (Moral Capital & Trust): سنجش میزان حساب کردن اعضا روی منصفانه عمل کردن دیگران و نهادها.
زیرساخت دادهای و ارتباطی (Data & Communication Infrastructure): شبکهها و امکاناتی که انتقال سالم، آزاد و شفاف اطلاعات را ممکن میسازد.
خلاقیت جمعی و نوآوری (Collective Creativity & Innovation): تولید ایدهها و راهحلها از طریق همکاری گسترده و استفاده سازنده از تفاوتها.
تابآوری (Resilience): توان جامعه برای حفظ کارکرد، انسجام و حتی رشد بیشتر در برابر بحرانها (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی).
💡 از نقد تا عمل: مسئولیت فردی در ارتقاء هوش جمعی
در نهایت، اپیزود به نقش متقابل مردم و نهادها (دولت) در شکلگیری هوش جمعی اشاره میکند و توضیح میدهد که چگونه «انسداد ساختاری» میتواند مانع این چرخه حیاتی شود. اما تسلیم شدن پاسخ نیست! ما یاد میگیریم که چگونه میتوانیم در شبکههای کوچک خود (خانواده، دوستان، محیط کار) هوش جمعی را بالا ببریم:
تمرین دید جمعی.
تقویت اعتماد با دقت و انصاف در کار و عمل به قولها.
به اشتراکگذاری دانش و تخصص برای ایجاد جریان سالم اطلاعات.
پیشنهاد میکنم به این اپیزود گوش دهید تا بفهمید جامعه ما در طیف هوش جمعی (۰ تا ۱۰۰) کجا قرار دارد و چگونه میتوانیم با قدمهای کوچک، این شاخص حیاتی را بالا ببریم.
نظرات و پیشنهاداتتون رو هر جایی که گوش میکنین برام بنویسین
میتونین تو اینستاگرام باهام همراه باشین :
https://www.instagram.com/heddiiye?igsh=c2RnZmVpaDlnOXpo&utm_source=qr
برای درخواست همکاری بهم ایمیل بزنین:
hedi.zabihi89@gmail.com
مراقب خودتون و روانتون باشین ☘️
More episodes
View all episodes

بدن ما گیر کرده روی حالت «بقا» — چطور آزادش کنیم؟
39:59|«چیزی که نکشتت قویترت میکنه»… اما آیا واقعاً این جمله در زندگی ما ایرانیها درست کار میکنه؟در این اپیزود، از تابآوری حرف میزنیم—اما نه آن نسخه روتوششده و انگیزشی که همه جا تبلیغ میشود. اینجا از تابآوری واقعی حرف میزنیم؛ از تجربهای انسانی، پیچیده، دردناک و درعینحال قابل رشد. از اینکه چرا ما سالهاست فقط «زنده ماندهایم» اما لزوماً «قویتر نشدهایم».در این اپیزود میشنوید:🔥 تفاوت دقیق و علمی بین بقا (Survival Mode) و تابآوری (Resilience)🔥 نقش آمیگدالا، سمپاتیک، فریز و مکانیسمهای بقا در بدن و روان🔥 اینکه چرا بدن ما حتی بعد از پایان بحران هنوز در حالت خطر میماند🔥 چرا تابآوری هزینه روانی دارد و چرا نباید آن را رمانتیک کنیم🔥 چطور تروما در بدن «ثبت» میشود، حتی اگر حافظهمان فراموشش کند🔥 نقش تجربههای کودکی و رابطه با والدین در ظرفیت تابآوری ما🔥 چطور مثل عضله، ظرفیت روانی را کمکم رشد بدهیم🔥 راههای کاملاً عملی برای پرورش تابآوری در بزرگسالیاین اپیزود درباره ماست—ما ایرانیهایی که در این سالها فشار، شوک و ناامنیهای مختلف را تجربه کردیم؛ از جنگ ۱۲ روزه تا مهاجرت، بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، و هزار درد مشترک دیگر. این اپیزود تلاشی است برای اینکه بفهمیم:چطور میشود از «زنده ماندن» عبور کرد و به «زندگی کردن» برگشت؟ چطور میشود از فریز بیرون آمد؟ چطور میشود روان را ترمیم کرد و دوباره حرکت کرد؟در این اپیزود یاد میگیریم:چطور هزینه روانی را بفهمیم، نه اینکه انکارش کنیمچطور بدن و روان را بعد از بحران بازسازی کنیمچطور به خودمان تبدیل به «دیگری حمایتگر» شویمچطور معناهای جدید و سازنده بسازیمچطور با خلاقیت، نوشتن، حرکت بدن و ارتباط انسانی، زخمها را سبک کنیمچطور تابآوری را عملی، واقعی و روزمره کنیم—not inspirational, but usableاین اپیزود را به هر ایرانی که زیر فشار خسته شده اما نمیخواهد فروبریزد تقدیم میکنم. برای هرکسی که میخواهد دوباره بلند شود.✨ گوش دادن به این اپیزود شاید واقعاً برای تو ضروری باشد.📌 اگر اپیزود را دوست داشتی، لطفاً در Acast یا هر پلتفرمی که گوش میدی: ⭐ امتیاز بده 💬 نظر بذار 📤 برای دوستانت بفرست این کار کوچک، به دیدهشدن پادکست و رشدش خیلی کمک میکند.#تابآوری #سلامت_روان #روانشناسی #تروما #اضطراب #افسردگی #روانکاوی #ایران #مهاجرت #mentalhealth #resilience #survival #PTSD #trauma #podcastpersian #iranianpodcast #podcastfa
هیولای فرانکشتاین | زندگی غمانگیز مری شلی
32:40|آیا ویکتور فرانکشتاین واقعاً به دنبال تبدیل فلزات به طلا نبود؟ چرا خالق هیولا اصرار داشت مردهها را زنده کند؟ پاسخ این سؤالات کلیدی در زندگی پر از رنج مری شلی، نویسنده نابغه «فرانکشتاین»، نهفته است. این رمان، که در ژانر علمی تخیلی جای میگیرد، در واقع پاسخی جسمیتیافته به غمها، فقدانها و طردشدگیهای عمیق یک زن جوان بود. در این اپیزود، به طور عمیق وارد زندگی مری شلی (دختر مری ولستون کرافت، فیلسوف فمینیست ) میشویم و کشف میکنیم که چگونه تراژدیهای زندگی او الهامبخش داستان غمانگیز ویکتور فرانکشتاین و مخلوقش شد:وسواس زنده کردن مردگان: پس از فوت مادر ۱۱ روز بعد از تولد و مرگ نوزاد کوچک مری، او آرزو داشت عزیزانش را بازگرداند، آرزویی که در جنون ویکتور برای دمیدن جرقه هستی در پیکری بیجان بازتاب یافت. انزوای هیولا: تنهایی و طردشدگی هیولای غولآسا بازتاب مستقیم طرد شدن مکرر مری از سمت پدر، نامادری و جامعه بود. زیبایی و زشتی: از اگزما و بیماری پوستی مری که دستش را ترک میداد، تا پوست زرد و چروکیده و چشمان آبمژگی مخلوق، همه نشانگر پیوند عمیق روان و جسم هستند. میل ملتهب و مرگ: تحلیل تمایلات ممنوعه در رابطه ویکتور و خواهرخواندهاش، الیزابت، و چگونه مرگها (از جمله خودکشی خواهر ناتنی و غرق شدن زن حامله پرسی شلی ) در طول نگارش رمان، سایه خود را بر آن انداختند. ناخشنودی معمولی: بررسی این ایده فروید که رنجهای رواننژندانه، با تلاش، تبدیل به یک «ناخشنودی معمولی» میشوند، و اینکه چگونه این مفهوم در مواجهه با دردهای ریشهکن نشده انسان، در رمان فرانکشتاین نیز جریان دارد. نکته پایانی: هیولای فرانکشتاین در واقع غم و تنهایی مری بود که جسمیت یافته بود. شما هم به هیولای خودتان با مهربانی بیشتری نگاه کنید. از شما میخواهیم در بخش نظرات یا شبکههای اجتماعی برای ما بنویسید: داستان انتخاب اسم شما چیست و چه ارتباطی بین آن داستان و زندگی امروزتان پیدا میکنید؟ مری_شلی #فرانکشتاین #نقد_ادبی #روانشناسی_ادبیات #ویکتور_فرانکشتاین #تحلیل_رمان #فروید #تنهایی #فقدان #شاهکار_ادبی #اقتباس_سینمایی#
آیا تراپی به درد تو میخوره؟
01:03:18|تو این اپیزود هدیه و نگار به جزییات اتاق درمان میپردازندایستاگرام نگار: negar.samadaniاینستاگرام هدیه: heddiye۱. رواندرمانی چیست و چه مسیری دارد؟رواندرمانی یک سفر است، نه یک نسخه فوری:کسی که رواندرمانی میرود، مسیر مشخص و خطی ندارد؛ قرار نیست با چند جلسه حتماً نتیجه فوری بگیرد.هدف، شناخت خود، دیگران، روابط و احساسات است، نه دریافت پاسخ مشخص یا «حال خوب فوری».مسیر شامل گرهها و مسائل پیچیدهای است که به تدریج باید بررسی و باز شود.نتیجهگرایی و انتظار سریع اشتباه است:مراجعانی که دنبال نتیجه سریع هستند اغلب مسیر را اشتباه میروند.رواندرمانی کمک میکند تا بفهمیم چرا مشکل وجود دارد، نه اینکه فقط مشکل را رفع کند.۲. پیچیدگی مسیر رواندرمانیمسیر رواندرمانی پر از تغییر و مقاومت است و همیشه خطی نیست.مثالها: مانند عبور از بیابان یا جستجوی آب و لباس در انبار: ممکن است مسیر طولانی و پر از گره باشد.مسائل مختلف میتوانند همزمان در ذهن ما و در مسیر درمان رخ دهند و گرهها به هم پیچیده شوند.۳. انتخاب درمانگر مناسبتحقیق و آگاهی قبل از شروع:بررسی تحصیلات، سوابق کاری، نوع آموزش و نظارت (سوپرویزن) درمانگر.اطمینان از اینکه درمانگر از استانداردهای حرفهای پیروی میکند.جلسات اولیه و ارتباط با درمانگر:جلسات ابتدایی برای آشنایی و بررسی این است که آیا میتوان با درمانگر راحت صحبت کرد.مراجع حق دارد سوال بپرسد، اطلاعات تحصیلی و تجربه درمانگر را بداند، و بررسی کند که درمانگر مناسب اوست یا نه.پایبندی به مسیر و انعطاف:اگر در طول مسیر احساس شود درمانگر مناسب نیست، مراجع میتواند تغییر دهد.درمانگر مجاز نیست تصمیمگیری برای زندگی شخصی، ازدواج، مهاجرت یا انتخاب مسیر زندگی مراجع انجام دهد، مگر در موارد خطر آسیب به خود یا دیگران.۴. اهمیت سوپرویزن (نظارت حرفهای درمانگر)درمانگران باید تحت نظارت حرفهای باشند تا کیفیت کار و ایمنی مراجع حفظ شود.سوپرویزن به معنای کنترل شخصی نیست، بلکه حمایت و ارتقای مهارت درمانگر است.۵. پیامهای کلیدی برای مراجعینرواندرمانی مسیر سختی است و نیاز به شجاعت و تعهد دارد.مسیر هر فرد منحصر به فرد است و نمیتوان نتیجه یکسان برای همه متصور شد.انتظار نداشته باشید که درمانگر مشکل شما را فوری حل کند؛ وظیفه شما هم مشارکت فعال در مسیر است.تحقیق، انتخاب درست درمانگر، و پرسش در جلسات اولیه کلید داشتن مسیر سالم و مؤثر است.
فرزندان طلاق خاکستری
20:28|طلاق خاکستری و فرزندان بزرگسال طلاق (ACOD): تو دیگه بزرگ شدی، چرا جدایی والدینت روت تأثیر میذاره؟آیا تا به حال اصطلاح "طلاق خاکستری" (Gray Divorce) به گوشتان خورده است؟ این واژه به جدایی زوجینی اشاره دارد که در سنین بالاتر (معمولاً بالای 50 سال) و پس از یک زندگی زناشویی طولانیمدت (20، 30 یا حتی 40 سال) تصمیم به پایان دادن به رابطهشان میگیرند. طلاقی که اغلب اطرافیان، بهویژه فرزندان، را شوکه میکند. تصور غالب این است که بعد از این همه سال، زوجین باید با شرایط کنار بیایند یا زندگیشان خوب بوده است.در این اپیزود، به طور ویژه بر روی یک گروه فراموش شده تمرکز میکنیم: فرزندان بزرگسال طلاق یا ACOD (Adult Children Of Divorce). چرا جدایی والدین در سنین بالا، حتی زمانی که فرزندان مستقل شده، ازدواج کرده و زندگی خود را دارند، میتواند تأثیرات عمیق و ویرانگری داشته باشد؟مهمترین چالشها و تأثیرات روانی طلاق خاکستری بر فرزندان بزرگسال:انکار و کماهمیت شمردن آسیب: جامعه و حتی خود فرزندان بزرگسال، انتظار دارند که آنها بهراحتی با این اتفاق کنار بیایند ("تو که دیگه بزرگ شدی!"). این دیدگاه باعث محرومیت از حمایت و فضای مراقبتی میشود که برای کودکان کم سن و سال مهیاست.احساس گناه و مسئولیت سنگین: جمله سمی و رایج والدین: "ما بهخاطر شما تا الان با هم ماندیم!" این عبارت، بار روانی عظیمی از احساس گناه و این باور بنیادین را بر دوش فرزندان میگذارد که وجود آنها، باعث هدر رفتن عمر و خوشحالی والدین شده است.بحران شک و تردید در روابط: بهویژه در خانوادههایی که سالها در "سکوت سرد" و بدون تنش آشکار زندگی کردهاند، جدایی ناگهانی والدین باعث میشود فرزندان بزرگسال به توانایی خود در درک روابط و قضاوتهایشان شک کنند. ("چطور نفهمیدم اینها مشکل دارند؟")مخدوش شدن الگوهای والدینی و افشاگریها: والدین پس از طلاق، ممکن است بدون در نظر گرفتن سن فرزندان، شروع به افشاگری از طرف مقابل کنند. این کار تصویر و الگوهای درونی شده فرزند از پدر یا مادر را شکسته و بازتعریف آن، فرایندی به شدت دشوار و آسیبزا است.فشار مراقبت و سالمندی: جدا شدن والدین سالمند، مسئولیت مراقبت از دو خانه و دو والد را بر دوش فرزندان میاندازد. این وضعیت، در کنار مدیریت زندگی شخصی و خانواده خودشان، منجر به هیجانات پیچیده و متناقض (خشم، گناه، عذاب وجدان، غم) میشود.چالشهای مالی و نقش وارونه (Parentification): مشکلات مالی پس از طلاق میتواند فرزندان بزرگسال را به حمایت مالی اجباری از والدین وادار کند. همچنین، جابهجایی نقشها اتفاق میافتد و والدین در نقش "بچه" و فرزندان در نقش "والد" قرار میگیرند، که مرز حمایت سالم و آسیبزا را از بین میبرد.مقاومت در برابر کمک حرفهای: فرزندان بزرگسال طلاق، بهدلیل همان باور "بزرگ شدن"، اغلب دنبال کمک تخصصی روانشناس نمیروند، و تنهایی با این حجم از فشار روانی دستوپنجه نرم میکنند.اگر والدین شما در سنین بالا از هم جدا شدهاند، این اپیزود یک زنگ بیدارباش و فضایی برای به رسمیت شناختن احساسات شماست.
سینما و توسعه فردی با خشایار سپهری
36:55|تا حالا شده یه فیلم ببینی و بدون اینکه بدونی دقیقا چرا باهاش گریه کرده باشی؟ یا توشخصیتها یکیو خیلی شبیه به خودت یا اطرافیانت دیده باشی؟شایدم آرزوها و ایدهآلهاتو توشون پیدا کرده باشی؟ جواب سوالی رو گرفته باشی یا تصمیمگیری برات راحتتر یا حتی سختتر شده باشهفیلم و سریال خیلی فراتر از سرگرمی هستن. چه بهش آگاه باشیم چه نباشیم رومون تاثیرات روانی زیادی داره و یه سری ساز و کارهای روانی رو تومون تحریک میکنه که میشه ازش خیلی استفادههای مثبتی کرد و تو این اپیزود میخوایم به همین تاثیرات بپردازیم و چی بهتر از اینکه با یک متخصص در حوزه سینما این کار رو بکنیم. مهمون عزیز این قسمت خشایار سپهری فیلسماز و منتقد سینماموضوع اصلی: تأثیرات روانی فیلمها و سریالها بر مخاطبان:فیلمها میتوانند واکنشهای احساسی قوی ایجاد کنند، حتی زمانی که تماشاگران دلیل آن را نمیفهمندشخصیتها معمولاً بازتابی از ویژگیهای خودمان یا افراد پیرامونمان هستندفیلمها به بینندگان کمک میکنند تا رویاها و آرمانهای خود را در آنها پیدا کنندمیتواند به سوالات پاسخ دهد یا فرآیند تصمیمگیری را آسانتر یا دشوارتر نمایدتأثیر رسانه فراتر از جنبههای سرگرمی:فیلمها و سریالها تأثیرات روانی قابل توجهی بر بینندگان دارنآنها مکانیزمهای مختلفی را در درون ما به حرکت در میآورند و فعال میکنندمیتوان از این اثرات به شکلی سازنده استفاده کردمعرفی و تخصص مهمان:مهمان:خشایار سپهری، منتقد سینماموضوع بحث: بررسی تأثیرات روانشناختی سینما از منظر سازنده و مخاطبدیدگاه خالق در برابر دیدگاه مخاطببرای فیلمسازان و سازندگان مجموعههای تلویزیونی:اهمیت داشتن آگاهی روانشناختی در فرآیند تولید محتواسلامت روانی فردی خالقان بر کیفیت و نتیجهی کارشان تاثیرگذار استدر نظر گرفتن تأثیرات روانی بر مخاطبان در طول فرایند تولیدتحلیل صنعت:سینمای ایران: روندهای نوظهوری در محتوای روانشناختی را نشان میدهد که عمدتاً از طریق تقلید از روشهای غربی شکل گرفتهاند.عدم وجود جنبش اصیل: روند روشنی در خلق محتوای روانشناسانه مبتنی بر دیدگاه ایرانی مشاهده نمیشودمثال مورد اشاره: سریال «تهران» که شامل جلسات درمانی میشود، هرچند اجرای آن ممکن است بدون مشاوره مناسب متخصص باشد.ارزیابی وضعیت فعلیجایگاه و بهکارگیری عناصر روانشناختی در سینما و تلویزیون ایران هنوز به اندازه استانداردهای کشورهای غربی رشد نکرده استپتانسیل بهرهگیری مطلوبتر از اصول روانشناسی در تولید محتوای رسانهای وجود داردکانال یوتوب خشایار سپهری:https://www.youtube.com/@Khashayarstories?sub_confirmation=1
کار, کار انگلیسیهاست!
36:12|تئوری توطئه، برخلاف تصور عمومی، یک پدیده مُدرن نیست؛ بلکه عمیقاً در ریشههای تمدن بشر نهفته است. آیا میدانستید ریشهی باور به توطئه به لوحهای گِلی سومری و دسیسههای خدایان باستان باز میگردد؟در این اپیزود عمیق و روشنگر، ما سفری جذاب و تاریخی را آغاز میکنیم تا آناتومی و کارکرد ذهنی تئوری توطئه را واکاوی کنیم. از زمانی که انسان برای توجیه هرجومرج و رخدادهای غیرقابل فهم، بهدنبال یک "فاعل پنهان" میگشت تا دوران مدرن و کاربردهای سیاسی آنبخش اول: ریشههای باستانی توطئه (خدایان و فرعونها)این بخش از اپیزود به شما نشان میدهد که چگونه تئوری توطئه در طول تاریخ، در قالبهای مذهبی و اسطورهای، ذهن انسانها را تسخیر کرده است:سومر و لوحهای گلی: بررسی اسطوره طوفان گیلگمش و تصمیم پنهانی خدایان برای نابودی نسل بشر به دلیل "سر و صدای زیاد". چگونه یک پدیده طبیعی (سیل) به یک توطئه ماورایی نسبت داده شد؟مصر باستان: نگاهی به هرجومرج بعد از مرگ آخناتون (فرعونی که دین یکتاپرستی را آورد). چگونه قحطی، شورش و حملات خارجی به عنوان "خشم خدایان" و مجازات آخناتونِ "ملعون" توجیه شد.یونان و اسطورههای فریب: بررسی دسیسههای خدایان مانند پنهان کردن آتش از انسانها (اسطوره پرومته) و داستان سیب طلایی الهه اریس که به جنگ تروآ منجر شد.بخش دوم: تولد یک اصطلاح مدرن و نقطه عطف بزرگتئوری توطئه: یک اصطلاح قرن بیستمی: اگرچه باور به توطئه باستانی است، اما اصطلاح "Conspiracy Theory" در قرن نوزدهم ظاهر شد و بعد از جنگ جهانی دوم جان گرفت.نقطه عطف: ترور جان اف کندی: بررسی مشهورترین تئوری توطئه قرن بیستم. دستگیری قاتل، مرگ او قبل از محاکمه، و ایجاد این باور جمعی که این ترور کار یک فرد تنها نبوده، بلکه دسیسهای از سوی سیا، مافیا یا حتی خود دولت آمریکا بوده است.بخش سوم: سطح کاربردی در زندگی ما (مثالهای ایرانی)تئوری توطئه فقط در کتابهای تاریخ یا فیلمهای هالیوودی نیست؛ بلکه یک ابزار قدرتمند در سیاست روزمره است. این بخش بر دو سطح اصلی تمرکز دارد:ابزار رژیمهای اقتدارگرا: چگونه حکومتهای اقتدارگرا از تئوری توطئه برای توجیه سیاستهای سرکوبگرانه، جهتدهی احساسات جمعی و انحراف افکار عمومی استفاده میکنند.تحلیل واقعه کرونا: یک بررسی مستند و عینی از ممنوعیت واردات واکسنهای غربی (آمریکایی و انگلیسی) در دی ماه ۱۳۹۹. شنیدن گفتههای رهبر و وزیر بهداشت وقت و تحلیل تئوریهای مطرح شده در آن دوران:"تراشه جیپیاس در واکسن" برای کنترل جمعیت."واکسن تولید شده برای کاهش و از بین بردن مردم".این اپیزود، صرفاً روایت نیست؛ بلکه ابزاری است برای تقویت تفکر نقادانه و شناسایی دسیسههایی که همیشه در تار و پود باورهای جمعی ما تنیدهاند. برای درک ریشههای روانی و کارکرد تئوری توطئه در جوامع، با ما همراه باشید.#تئوری_توطئه #تاریخ_باستان #فروید #جان_اف_کندی #واکسن_کرونا #روانشناسی_سیاسی #تفکر_نقادانه#
از کوکایین تا کانابیس | از فروید تا امروز
39:21|کوکائین قرن نوزدهم، کانابیس قرن بیست و یکم: آیا تاریخ در حال تکرار است؟ (پرونده زیگموند فروید و مادهای که دنیا را شوکه کرد)در این اپیزود عمیق و جنجالی، ما پرده از یک شباهت تاریخی شگفتانگیز برمیداریم که میتواند دیدگاه شما را نسبت به مواد رایج امروز تغییر دهد. سفر ما از خیابانهای وین قرن نوزدهم آغاز میشود، جایی که زیگموند فرویدِ جوان، پیش از آنکه پدر روانکاوی شود، به دنبال شهرت بود.پرونده کوکائین: از «ماده معجزهگر» تا فاجعه اعتیادآیا میدانستید کوکائین در دهه ۱۸۸۰ میلادی، با شهرت یک "داروی قرن" و یک «ماده معجزهگر»، بدون نسخه و حتی در نوشیدنیهایی مانند کوکاکولا به فروش میرسید؟ فروید چنان شیفتهی اثرات کوکائین برای درمان افسردگی، بهبود تمرکز و افزایش انرژی شده بود که مقالهای پرشور با عنوان "On Coca" نوشت و آن را درمان قطعی اعتیاد و ناهنجاریهای عصبی معرفی کرد. اما خوشبینی او به فاجعهای شخصی و حرفهای ختم شد؛ فاجعهای که شامل نابودی زندگی یکی از نزدیکترین دوستانش بود. ما به شما نشان میدهیم چگونه یک پزشک جاهطلب، قربانی جریانِ گمراهکننده زمان خود شد.کانابیس (گل و ماریجوانا): تکرار همان اشتباه در عصر جدید؟امروز، در عصر قانونیسازی کانابیس (گل)، آیا ما دقیقاً همان چرخه را تکرار میکنیم؟ این روزها کانابیس با برچسبهایی چون «طبیعی» و «بیضرر» برای همه چیز، از استرس و بیخوابی گرفته تا دردهای مزمن، تبلیغ میشود. در حالی که هزاران نفر آن را برای خوددرمانی انتخاب میکنند، آیا از خطرات پنهان و شواهد علمی جدید آگاهی کامل داریم؟در این بخش کلیدی، ما به صورت بیطرفانه و بر اساس جدیدترین تحقیقات علمی به بررسی موضوع میپردازیم:کجا علم تأیید میکند؟ مرزهای مشخص کاربرد کانابیس برای کنترل علائم در بیماریهای حاد مانند تهوع ناشی از شیمیدرمانی، کاهش درد در MS پیشرفته و بهبود کیفیت زندگی در مراقبتهای پایان حیات. تأکید بر تفاوت کنترل علائم با درمان قطعی.سؤالات بزرگ روانپزشکی: بررسی اینکه چرا افراد مبتلا به اضطراب و ADHD (بیشفعالی) بیشتر به کانابیس روی میآورند (فرضیه خوددرمانی).هشدار جدی تحقیقات: یافتههای تکاندهنده سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ در مورد ADHD که نشان میدهد کانابیس نه تنها یک درمان مؤثر نیست، بلکه میتواند خطر ابتلا به اعتیاد و آسیبهای شناختی بلندمدت، بهویژه در سنین زیر ۲۵ سال، را به شدت افزایش دهد.در پایان، این اپیزود به شما یک تصویر جامع و مبتنی بر شواهد از تأثیرات بلندمدت کانابیس بر سلامت روان و کارکردهای شناختی ارائه میدهد و به شما یادآوری میکند که برای رهایی از رنج، کمک حرفهایِ متخصصین، مطمئنتر از هر مادهای است. همچنین، اگر تصمیم به ترک دارید، بدانید که بخش زیادی از کارکردهای مغزی پس از قطع مصرف، قابلیت ترمیم و بازگشت به حالت نرمال را دارند.
افسردگی سفید | حس پوچی
35:20|همهی ما افسردگی را با نشانههایی چون غم عمیق، بیاشتهایی و ناامیدی میشناسیم؛ تصویری سیاه و سنگین که در فیلمها و سریالها بارها دیدهایم. اما آیا تا به حال این حس را تجربه کردهاید که با وجود داشتن شغل خوب، دوستان و خانواده، موفقیتهای اجتماعی و زندگی روزمره عادی، باز هم احساس خوشحالی نمیکنید؟ انگار یک فضای خالی در درون شماست، یک خلأ احساسی که هیچچیز آن را پر نمیکند و دنیا از پشت یک شیشهی مات تجربه میشود. این وضعیت ناخوشایند همان افسردگی سفید استافسردگی سفید چیست؟در این قسمت از پادکست روانکاو، با مفهوم عمیق افسردگی سفید آشنا میشویم، مفهومی که توسط روانکاو مشهور فرانسوی، آندره گرین، مطرح شد. این نوع افسردگی برخلاف افسردگی رایج، با علائمی مانند بیحسی، پوچی، و بیمعنایی همراه است و با احساس خالی بودن و فقدان معنا درونی مشخص میشود. در این حالت، فرد نه رنج زیادی میکشد و نه لذت میبرد؛ تنها یک خستگی عمیق و حالتی روباتگونه در زندگی را تجربه میکندریشههای روانی: «ابژه درونی» و «عقده مادر مرده»این قسمت از پادکست روانکاو ریشههای این وضعیت را در روابط اولیهی ما با مراقبان اصلی (بهویژه پدر و مادر) بررسی میکند. مفهوم ابژه درونی توضیح میدهد که چگونه رد و باقیماندهی روابط اولیه، بخشی از روان ما میشود. اگر این روابط خالی و سرد باشند، ابژه درونی ما نیز تهی و بیجان میشود. اینجاست که آندره گرین از مفهوم مادر مرده صحبت میکند: مادری که از نظر فیزیکی حاضر است، اما از نظر هیجانی و روانی، مرده و ناتوان از برقراری ارتباط معنادار با کودک است. این فقدان عاطفی باعث میشود کودک، ابژه مرده را درونی کند و در بزرگسالی با حس پوچی و بیارزشی دستوپنجه نرم کندنمودهای افسردگی سفید در بزرگسالیفرد در تلاش برای فرار از این خلأ، ممکن است به رفتارهای زیر روی آورد:خودتحریکی و رفتارهای پرخطر: مانند پرخوری، مصرف سیگار و مواد مخدر، یا ریسکهای فیزیکی و مالی بزرگ.بیارزش کردن پارتنر: با جملاتی مانند "تو هیچوقت قدر منو نمیدونی" یا "تو هیچوقت به فکر من نیستی"، فرد تلاش میکند حس بیارزشی درونی خود را بر دیگری فرافکنی کند.سرزنش و بیارزشسازی خود: با این باور که "من به اندازه کافی خوب نیستم" یا "وجود من مشکل دارد"مسیر بهبود و شفاراه بهبود از افسردگی سفید یک فرآیند پیچیده و زمانبر است: سوگواری برای کسی که از نظر روانی مرده است. این پادکست به ما میآموزد که برای قدم گذاشتن در این مسیر، باید جرات دوباره امیدوار شدن را پیدا کنیم و بدانیم که بیرون آمدن از این حالت نقطهای نیست، بلکه فرآیندی تدریجی است که اغلب با کمک یک درمانگر یا روانکاو امکانپذیر است. اگر بارها از خود پرسیدهاید "من چمه؟" و جوابش را پیدا نکردید، این پادکست برای شماستInstagram : @heddiiye