Share
قصههای کودکانه آسنی
دردسر رازهای من
اپیزود چهاردهم
به نام: دردسر رازهای من
نویسنده: کارن جانسون
راوی: سبا بابائی
مدت زمان اپیزود: ۲۲ دقیقه
گروه سنی: ب و ج
:دربارهی اپیزود
میدانیم که برای تبدیل شدن به فردی مستقل، یعنی فردی در میان دیگران که دارای روابط معنادار و ماندگار است، یادگیری نحوۀ مدیریت قدرت رازداری، ضروری است؛ لذا شاید بچهها نیاز داشته باشند تا مقادیر کمِ رازداری را در زندگیشان مدیریت کنند. آنها به فضا نیاز دارند تا راههای مختلف را با رازداری بیازمایند؛ بدون اینکه رازهای خیلی بزرگ یا خیلی جدی بر دوش آنها سنگینی کند. هر بچهای به مقداری رازداری نیازمند است
در این اپیزود کودکان میآموزند که چه موقع رازهای خود را به دیگران بگویند و چه موقع آنها را در .سینه نگه دارند. همچنین به آنها آموزش داده میشود با چه کسی رازهای خود را در میان بگذارند
والدین این مطلب راباید در نظر داشته باشند که نحوهٔ برخورد خودشان پس از شنیدن راز کودک بسیار .حائز اهمیت بسیار است
More episodes
View all episodes
قصهی شنگول و منگول
08:00|اپیزود شانزدهمنام قصه: شنگول و منگولراوی: سبا بابائیکاور: فاطمه سادات میرآقاباباییمدت زمان اپیزود: ۸ دقیقهگروه سنی: الف و ب:دربارهی داستانشنگول و منگول نام دو بزغاله در افسانه عامیانهای به همین نام است که بار اندرزی تمثیلی دارد. بنیان این گونه افسانهها بر پایه نتیجهگیری اخلاقی استوار است. شخصیتها که بیشتر جانورند، رویدادها را به گونهای پیش میبرند که در پایان به اندرزی آشکار یا پنهان که در حقیقت نتیجه داستان است بیانجامد. قدیمیترین نسخه چاپ شدهای که از این افسانه در دسترس است متعلق به کتاب نصایح الاطفال مشهور به شنگول که کاتب آن مشهدی تقی باسمه چی بوده و مطبعه آن مشهدی میرزا زرتاب است_____________________________________آیا تصور میکنید داستانهای کودکانه، صرفا برای خواب کردن بچهها نوشته شده است؟ میدانیم که اینگونه نیست. لطفا برای یادگیری مفاهیم و درک بهتر قصه با کودک مکالمه کنید.تلگراماینستاگرامقصهی گلدان خالی
11:00|اپیزود پانزدهمنام قصه: گلدان خالینویسنده: دِ میراوی: سبا بابائیکاور: فاطمه سادات میرآقاباباییمدت زمان اپیزود: ۱۱ دقیقهگروه سنی: +۴:خلاصه داستاندر روزگاران قدیم، در کشور چین پسری به نام پینگ زندگی میکرد که گلها و گیاهان را بسیار دوست داشت.هر چه او میکاشت، بسرعت جوانه میزد و غنچه میداد و به طرز معجزه آسایی رشد میکرد.از طرف دیگر، امپراطور آن سرزمین نیز که به گلها و گیاهان علاقه زیادی داشت پیر شده بود و میخواست جانشینی برای خود انتخاب کند، پس تصمیم گرفت...__________________________.برای فرزندانتان الگوی صداقت باشیدصداقت را باید در جزئیترین مسائل زندگی هم رعایت کنید و حتی دروغهای مصلحتی هم نگویید. فرزندتان باید یاد بگیرد که دروغگویی هیچ توجیهی ندارد و راستگویی ارزشی مطلق است که در همه حال باید .رعایت شودجایی در مسیر بزرگ شدن، بچهها دروغ گفتن را یاد میگیرند. حتی اگر از والدین هم یاد نگرفته باشند، تلویزیون، بچههای دیگر و حتی بزرگترهای ممکن است باعث این نوع رفتار در آنها شده باشد. حتی میتواند یک مکانیزم دفاعی برایشان باشد. اگر اهمیت صداقت را برایشان توضیح دهید و مطمئنشان سازید که همیشه برای شنیدن حرفهایشان آمادهاید، آن وقت برایشان در دسترستر خواهد بود مخصوصا زمانهایی که میدانند کار اشتباهی انجام دادهاند. خیلی از بچهها بخاطر ترس از فریادهای والدینشان یا کتک خوردن میترسند واقعیت را بگویند. باید به آنها بفهمانید که رفتار نادرست آنها مطمئنا عواقبی خواهد داشت. اما همیشه بخاطر اینکه شجاعت لازم برای گفتن واقعیت را داشتهاند تحسینشان کنید.تلگراماینستاگرام13. قصهی شهر موشها
20:00||Season 1, Ep. 13اپیزود سیزدهم نام قصه: شهر موشها نویسنده: روایتهایی از این داستان در میان نوشتههای نویسندگان گوناگون از جمله یوهان گوته، برادران گریم و رابرت براونینگ دیده میشود. راوی: سبا بابائی صداپیشه: سید مصطفی میرآقابابا طراح کاور: سبا بابائی گروه سنی: ۵ تا ۷ سال خلاصه داستان: شهر هاملین شهری بود که مردم بسیاری در آن زندگی میکردند. اما کمکم اتفاق وحشتناکی افتاد و آنجا به شهر موشها تبدیل شد. هیچکس خبر نداشت که سروکلهی اینهمه موش از کجا پیدا شده است. خیلی از مردم از شهر هاملین میترسیدند. خیلیها میخواستند از آنجا بروند چون نمیتوانستند در شهری که اینهمه موش داشت، زندگی کنند. تعداد موشها در شهر موشها یا همان شهر هاملین آنقدر زیاد بود که گربهها هم از پسشان برنمیآمدند. اگر در خیابان قدم میزدید، ممکن بود پایتان را روی یک موش بگذارید...مردم تمام راهها را برای از بین بردن موشها امتحان کرده بودند اما نتیجهای نگرفته بودند. تا اینکه روزی شهردار اعلام کرد هرکس که بتواند موشها را از شهر بیرون کند، هزار سکه طلا جایزه میگیرد. بعد ناگهان سروکلهی مردی با یک فلوت پیدا شد. او ادعا میکرد که میتواند موشها را از شهر بیرون کند...قصهگویی میتواند یک روش عالی برای انتقال مفهوم خوب و بد و مفاهیم پیچیده اخلاق و فضیلت به کودک باشد. اصول اخلاقی آموزش داده شده در پایان هر داستان، به کودکان کمک میکند درک بهتری از اخلاقیات داشته باشند و به مدت طولانیتری آنها را به ذهنشان بسپارند. البته فراموش نکنیم که برای آموزش انسانیت به کودک، تنها خواندن و یا شنیدن داستان کافی نیست و ما باید الگوی فرزندانمان باشیم. با این حال ممکن است درک و فهم فضیلتهایی مثل صداقت، خوش قولی، وفای به عهد و پیمان، شجاعت، بخشنده بودن و … برای کودک دشوار باشد و داستان سرایی بهترین راه برای القای این مفاهیم باشد. تلگرام آسنی اینستاگرام آسنی12. متل کک به تنور
15:00||Season 1, Ep. 12اپیزود دوازدهم نام قصه: متل کک به تنور راوی: سبا بابائی صداپیشگان: کیومرث سلیمانیان مقدم و غزل مزروعی طراح کاور: فاطمه سادات میرآقابابایی گروه سنی: ۴ تا ۸ خلاصه داستان: روزی روزگاری، ککی و مورچهای با هم دوست شدند. آنها توی صحرا میگشتند که کک گفت: من خیلی گرسنهام. مورچه گفت: من هم همین طور. گفتند: چه بخوریم، چه نخوریم؟ مورچه گفت: گردو بخوریم پوست دارد. کشمش بخوریم دم دارد. خرما بخوریم هسته دارد. بهتر این است که من گندم بیاورم، آرد کنیم. نان بپزیم. بخوریم... متل به قصههای کوتاه سرگرم کننده با مضامین لطیف و آموزنده گفته میشود که تمام یا قسمتی از آن قافیهدار، شعرگونه یا مانند بحر طویل باشد. قهرمان متلها اغلب حیواناتاند، ولی گاهی انسانها یا مظاهر طبیعت هم هستند. امروزه متل به داستانهای منظوم کودکانه گفته میشود و معمولاً مصرعهای متل کوتاه است. دویدم و دویدم و اتل متل توتوله از متلهای معروف فارسی است. متلها به دلیل آهنگین بودن و تکرار کنشها در ذهن ماندگاری دارند و به راحتی به خاطر سپرده میشوند. یکی از خصوصیات برجسته در متلها کنشهای حرکتی است که در جان بخشیدن به تصویرسازی کودکانه در شعر کودک موثر است.تلگرام آسنی اینستاگرام آسنی11. شعر مردی که لب نداشت
18:00||Season 1, Ep. 11اپیزود یازدهمنام: شعر مردی که لب نداشتنویسنده: احمد شاملوراوی: سبا بابائیصداپیشگان: کیومرث سلیمانیان مقدم و سبا بابائیگروه سنی: نوجواناندربارهی اپیزود:"مردی که لب نداشت" سرودوارهی صبر و انعطاف و استقامت است. «حسینقلی» گمان دارد كه بدون لب، شادمانی نخواهد داشت چراكه لبخندی ندارد! لذا در سفري كه چون هميشه نماد تجربه است، به راه ميافتد و از چاه و حوض و بام و نهايتاًدريا، لب به امانت میخواهد تا يك دل سير بخندد اما سرخورده و مغموم باز ميآيد چراكه لب براي آنها، معنايي جدا از لبخند دارد؛ لب براي آنها مفهوم حيات است! پس حسینقلی دست از پا درازتر برمیگردد كه خنده بايد در دل باشد نه روي لب!و البته نكتهای ظريف و شايد پنهان: آنها كه بر حسینقلی میخندند و نصيحتش میكنند، خودشان لب دارند و بیخبر از درد اويند.بازگو تا قصه درمانها شودبازگو تا مرهم جانها شود"به یاد کیان"با سپاس فراوان از کیومرث عزیزتلگرام آسنی اینستاگرام آسنی10. قصهی جوجه اردک زشت
14:00||Season 1, Ep. 10اپیزود دهمنام قصه: جوجه اردک زشتنویسنده: هانس کریستین آندرسنراوی: سبا بابائیصداپیشه: غزل مزروعیطراح کاور: فاطمه سادات میرآقاباباییگروه سنی: الف و ب خلاصه داستان: مامان اردک در حالی که جوجهها دورش جمع شده بودند روی آخرین تخم نشست و گفت: «فقط یکی دیگر مانده است.» اما روز ششم و هفتم هم هیچ اتفاقی نیفتاد. مامان اردک با نگرانی گفت: «چقدر عجیب! باید تا حالا بیرون میآمد! نمی دانم چرا هنوز نشکسته؟!» مرغ گفت: «اجازه بده ببینم...»و بعد از مدتی دیگر تخم میشکند اما به جای یک جوجه اردک معمولی یک جوجه اردک زشت به دنیا میآید که هم رنگش تیره است و هم از بقیه جوجهها بزرگتر است...باید به این موضوع اشاره کنم که جوجه اردک زشت یک داستان عادی و معمولی نیست.در اینجا زشت بودن جوجه اردک تنها نمادی از یک کاستی و کمبود یک فرد نسبت به دیگران است.نماد ضعفهایی مانند:ضعیف بودن در درسهای مدرسهلکنت زبانتوان جسمانی اندکو بسیاری دیگر از این قبیل ضعفها و کمبودها. کودکان را در کودکی قضاوت نکنیم. اینستاگرام آسنیتلگرام آسنی9. قصهی هاچول و بَبَم
24:30||Season 1, Ep. 9اپیزود نهمنام قصه: هاچول و بَبَمنویسنده: سیدنوید سیدعلیاکبرراوی: سبا بابائیصداپیشه: غزل مزروعیگروه سنی:+۸دربارهی اپیزود:این اپیزود برگرفته از کتاب " صابون بمال کف پات دوباره بیا" است، که به تفصیل در پست قبلی از آن صحبت کردیم.و اضافه میکنیم در حوزهی والدگری و تربیت کودک یکی از دغدغههای والدین موضوع فرزند سالاری است. اما بیشتر نویسندگان تمایلی به نوشتن از این دغدغه ندارند، یا فکر میکنند نشان دادن آن میتواند باعث بدتر شدن ماجرا بشود. در عین حال این کتاب سعی کرده تا با رویکردی خندهدار و بامزه روابط واقعی کودکان با والدینشان را به نمایش بگذارد. که ما در آسنی دو قصه از هیجده قصهی این کتاب را برایتان روایت کردهايم. اسم قصهی اول: خاطرات کدوی کله فندقی. اسم قصهی دوم: چهجوری مگه آدم غذا میخوره بامبو؟اینستاگرام قصههای کودکانه آسنیتلگرام قصههای کودکانه آسنیپادکست کودکانه رادیوشبانه8. قصهی تو بینظیری
18:00||Season 1, Ep. 8اپیزود هشتمنام قصه: تو بینظیرینویسنده: مکس لوکیدوراوی: سبا بابائیصداپیشگان: کیومرث سلیمانیان مقدم و غزل مزروعیطراح کاور: زهرا بورگروه سنی:+۷خلاصه داستان:در داستان «تو بی نظیری» اهالی شهر «ومیکیها» مرتب همدیگر را قضاوت میکنند. به واسطه توانمندیهای جسمی به هم ستاره میدهند و بابت ناتواناییها، به هم برچسب دایره میچسبانند.«پانچلو» هر کار میکند، نمیتواند ستاره بگیرد. به او فقط دایره میچسبانند و روز به روز از جمع کسانی که ستاره گرفتهاند، دورتر میشود و به همین دلیل بسیار غمگین است. تا این که روزی با «لوسیا» آشنا میشود که هیچ برچسبی به او نمینچسبد، نه ستاره و نه دایره...گاهی آنقدر به نگرشها و عادتهای نادرست جامعه عادت میکنیم، که خودمان هم بدون این که فکر کنیم، همان رفتارها را انجام میدهیم. چه بسا با شنیدن اینگونه داستانها بتوانیم در راستای تفکر عمیقتر دربارهی زندگی و پرورش عزت نفس گام برداریم.تلگرام آسنیاینستاگرام آسنی